محمد یاسین رنجبرانمحمد یاسین رنجبران، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

یاسین زیباترین آهنگ زندگی ما

اولین مسافرت(بابلسر)

گل قشنگم ما طالقان رفتنامونو جزء مسافرتامون حساب نمی کنیم چون تقریبا هر هفته میریم خونه مامانی جون و عزیز جون واسه همین میتونم بگم امروز اولین مسافرت زندگیتو با دوستای بابا جون رفتیم بابلسر دو سه روز اونجا بودیم چقدر فامیلای خاله مهتاب دوستت داشتن،خیلی هم بهمون خوش گذشت ...
9 آبان 1391

اثاث کشی

امروز اثاث کشی داشتیم و شمارو گذاشتیم پیش مامانی جون و من وباباجونو خاله های نازنینت که هردوشون نفس منن وسایلو جا به جا کردیم الهی بمیرم خاله ریحانه خیلی خسته شد دستشون درد نکنه خونه رو مثل یه دسته گل کردن ،فرداش که اومدی تو خونه جدید همه جارو نگاه میکردی و هراز گاهی ام بلند بلند آواز میخوندی ...
27 شهريور 1391

دو ماهگیت مبارک جیگرم

یاسینم،نور چشمم امروز واکسن 2 ماهگیت و زدی امروزم باز به مامانی زحمت دادم خواستم با ما بیاد مرکز بهداشت واکسن و که زدن یه کم گریه کردی ولی زود آروم شدی خدارو شکر اذیتم نشدی یه تب خفیف کردی که بهت استامینوفن دادم و خیلی زود رفع شد قند عسلم تازه رسیدیم خونه ...
23 شهريور 1391

ختنه کردن پسر گلم

امروز 13 شهریور،51 روزته و من و مامانی و بابا جون بردیمت بیمارستان واسه ختنه من تو اتاق انتظار نشستم و مامانی و باباجونم پشت در اتاق عمل،به جز تو دو تا جوجه دیگه هم اومده بودن ما سه تا مامان دل تو دلمون نبود تا اینکه شماها تو بغل مامان بزرگاتون تشریف آوردین،آخه تو چقدر پسر خوب و گلی هستی عزیز دلم از همه آرومتر بودی انگار نه انگار که اتفاقی افتاده اما...5دقیقه بعد چنان گریه ای کردی که جیگرم کباب شد دکتر گفت چون جیش کرده اینطوری گریه میکنه من که اصلا دل ندارم واسه همین باباجون بغلت کرده بود و راه میبردت و همش قربون صدقت میرفت تا اروم بشی گریه عزیز دلم فقط همون یه بار بود الهی قربون اون چشمات بشم من مبارک باشه جیگر...
13 شهريور 1391

اولین باری که رفتی طالقان

امسال عید فطر افتاده بود یکشنبه و ما ازپنج شنبه رفتیم طالقان واااای چقدر همه خوشحال شدن همه فامیلای من و باباجون اومدن دیدنت الهی قربونت برم که به خونه مامانی جون رنگ و بوی عشق دادی و با خودت شادی و مهمون خونش کردی  مامانی جون خیلی دوست داره عشقم خاله ریحانه و خاله سمانه که دیگه نپرس عاشششششقتن خاله سمانه خیلی ذوق میکنه که ما اونجاییم آخه طفلی به خاطر کارش کمتر میبینتت البته اینو فاکتور میگیرم که هفته اول تولدت خاله جون هر روز به خاطر شما از طالقان میومد کرج   عزیز جون و بابا محمودم که دیگه نپرس خیلی خیلی دوست دارن همه پاگشات کردن و خیلی خوش به حالت شد ،الهی من قربونت برم نفسمی نفس   ...
26 مرداد 1391