محمد یاسین رنجبرانمحمد یاسین رنجبران، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

یاسین زیباترین آهنگ زندگی ما

اولین دندون نفسم

  سلام سلام صدتا سلام               من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم                     صاحب مروارید شدم یواش یواش و بی صدا                  شدم جزء کباب خورا ٰ چند روز بود که منتظر دیدن دندون قشنگت بودم و امروز اولین دندون جیگرم جیک زد وقتی داشتم بهت فرنی میدادم قاشق میخورد به دندونت و صدا میداد و منم چقدر ذوق کرده بودم خیلی خوشحال شدم شکرپنیرم میدونم که دندون درآوردن واسه تو خیلی سخته ولی به هر حال اینم یه مرحله از رشدته و میگذره مامانی زحمت کشید و واست آش دندونی پخت خیلی هم...
26 فروردين 1393

اولین عروسی که رفتی

امشب عروسی دوست صمیمی من خاله میترا بود     جای خاله راضیه خالی و البته سبز سبز بود خاله فرخ و خاله ریحانه هم با ما بودن تا بیشتر بهمون خوش بگذره اولین عروسی که با ما دعوت شده بودی خیلی خوش گذشت شما فقط یه ساعت اول همراهیمون کردی بقیه شو تو اون همه سرو صدا راحت تو کرییرت خوابیدی چه پسر گلی دارم من     ...
6 بهمن 1392

نوروز 92 (سال مار)

  نوروز 92مبااااارک   پاره تنم کاش میشد لحظه به لحظه بزرگ شدنت را نگاشت و به تصویر کشید بزرگ شدنت انقدر دلنشین و دلنواز است که با تمام وجود احساسش میکنم و گاهی از بی بازگشت بودن این روزها اشک در چشمانم حلقه میزند نازنینم اولین عیدت مبارک همه آرزوهای خوب دنیا رو برای تو میخوام و تو این لحظه های تحویل سال بهترینها و زیباترین سرنوشتهارو برای تو و همه عزیزانم از خدا مسئلت دارم و از خدای مهربون میخوام که با عزت و سربلندی و یه دنیا موفقیت و دانایی 120 سال دیگه هم نوروزو جشن بگیری فرشته قشنگم دوستت دارم امسالم مثل پارسال بابا منوچهر نیست و جاش خیلی خالیه ما رفتیم خونه مامانی تا لحظه سال تحویل به خا...
29 آبان 1392

دردانه ام

پسرم ، دردانه ام  درست است که میگویند بهشت زیر پای مادران است ، اما باور کن من نیز با تماشای چشمان تو به بهشت سفر میکنم.                             ...
3 مهر 1392

تعطیلات تابستونی

امسال بعد از عید فطر تعطیلات بابا علی شروع شد و ما هم رفتیم ملایر یه سر به دانشگاه بابا جون زدیم و بعدشم رفتیم همدان خونه عمو حسین دوست بابا که یه دخمل ناز و قشنگ به نام آیلین داشت خیلی بهشون زحمت دادیم رفتیم جاهای دیدنی همدان ودیدیم و از مصاحبت با خونواده عمو حسین خیلی خیلی لذت بردیم بابا بعد از چند سال عمو حسین و عمو آرش و دیده بود و کلی ذوق کرده بود منم از خوشحالی اون خیلی خوشحال بودم تو خونه ام که شما دوتا وروجک آروم نمیگرفتین فکر کنم به شما هم خیلی خوش گذشته بود                                        شیرینم دوسسسسسسسسسسسسست دا...
21 مرداد 1392