عکسای تولد
عزیز مامان
اولین دندون نفسم
سلام سلام صدتا سلام من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم صاحب مروارید شدم یواش یواش و بی صدا شدم جزء کباب خورا ٰ چند روز بود که منتظر دیدن دندون قشنگت بودم و امروز اولین دندون جیگرم جیک زد وقتی داشتم بهت فرنی میدادم قاشق میخورد به دندونت و صدا میداد و منم چقدر ذوق کرده بودم خیلی خوشحال شدم شکرپنیرم میدونم که دندون درآوردن واسه تو خیلی سخته ولی به هر حال اینم یه مرحله از رشدته و میگذره مامانی زحمت کشید و واست آش دندونی پخت خیلی هم...
نویسنده :
مرجان
1:02
بدون عنوان
کنار تو ارامشی با منه که مشکوک میشم به وابستگی ...
نویسنده :
مرجان
23:03
اولین عروسی که رفتی
امشب عروسی دوست صمیمی من خاله میترا بود جای خاله راضیه خالی و البته سبز سبز بود خاله فرخ و خاله ریحانه هم با ما بودن تا بیشتر بهمون خوش بگذره اولین عروسی که با ما دعوت شده بودی خیلی خوش گذشت شما فقط یه ساعت اول همراهیمون کردی بقیه شو تو اون همه سرو صدا راحت تو کرییرت خوابیدی چه پسر گلی دارم من ...
نویسنده :
مرجان
6:18
نوروز 92 (سال مار)
نوروز 92مبااااارک پاره تنم کاش میشد لحظه به لحظه بزرگ شدنت را نگاشت و به تصویر کشید بزرگ شدنت انقدر دلنشین و دلنواز است که با تمام وجود احساسش میکنم و گاهی از بی بازگشت بودن این روزها اشک در چشمانم حلقه میزند نازنینم اولین عیدت مبارک همه آرزوهای خوب دنیا رو برای تو میخوام و تو این لحظه های تحویل سال بهترینها و زیباترین سرنوشتهارو برای تو و همه عزیزانم از خدا مسئلت دارم و از خدای مهربون میخوام که با عزت و سربلندی و یه دنیا موفقیت و دانایی 120 سال دیگه هم نوروزو جشن بگیری فرشته قشنگم دوستت دارم امسالم مثل پارسال بابا منوچهر نیست و جاش خیلی خالیه ما رفتیم خونه مامانی تا لحظه سال تحویل به خا...
نویسنده :
مرجان
11:57
دردانه ام
پسرم ، دردانه ام درست است که میگویند بهشت زیر پای مادران است ، اما باور کن من نیز با تماشای چشمان تو به بهشت سفر میکنم. ...
نویسنده :
مرجان
12:45
چند تا عکس از نفسم
تعطیلات تابستونی
امسال بعد از عید فطر تعطیلات بابا علی شروع شد و ما هم رفتیم ملایر یه سر به دانشگاه بابا جون زدیم و بعدشم رفتیم همدان خونه عمو حسین دوست بابا که یه دخمل ناز و قشنگ به نام آیلین داشت خیلی بهشون زحمت دادیم رفتیم جاهای دیدنی همدان ودیدیم و از مصاحبت با خونواده عمو حسین خیلی خیلی لذت بردیم بابا بعد از چند سال عمو حسین و عمو آرش و دیده بود و کلی ذوق کرده بود منم از خوشحالی اون خیلی خوشحال بودم تو خونه ام که شما دوتا وروجک آروم نمیگرفتین فکر کنم به شما هم خیلی خوش گذشته بود شیرینم دوسسسسسسسسسسسسست دا...
نویسنده :
مرجان
16:42