اولین جمعه ماه محرم
خاله سمانه واست لباس حضرت علی اصغر و خریده و امروز که به نام ایشون نامگذاری شده تنت کردم و با مامانی جون بردیمت مصلا(یادم رفته بود که برات بنویسم بابایی چند روزیه که چشمشو عمل کرده تا دیگه عینک نزنه امروزم عمو رضا زحمت کشیده بابایی و برده تهران پیش دکترش)واسه همین بابا جون نتونست با ما باشه.
الهی دورت بگردم که با این لباس انقدر خواستنی شدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی